کد مطلب:279238 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:286

دعا در زیر ناودان کعبه
پانزدهم و نیز روایت كرده اند از ابی محمد حسن بن وجنا كه گفت: من در سجده بودم در تحت ناودان یعنی ناودان كعبه معظمه در حج پنجاه و چهارم. بعد ازنماز عشاء و تضرع میكردم در دعا كه دیدم كسی مرا حركت میدهد پس فرمود: ای حسن بن وجنا! گفت پس برخاستم دیدم كنیزك زرد چهره لاغر اندامی است كه گمان كردم چهل ساله و فوق آن است پس در پیش روی من به راه افتاد و من سؤال نكردم او را از چیزی تا آنكه آمد در خانه خدیجه و در آنجا اطاقی بود كه در وسط آن دیواری بود و در آن پله هایی بود كه از آنجا بالای میرفتند پس آن كنیزك بالا رفت و آوازی آمد كه ای حسن بالا بیا پس بالا رفتم و ایستادم در نزد در، پس صاحب الزمان علیه السلام فرمود: ای حسن! آیا پنداشتی كه تو بر ما مخفی بودی، والله هیچ وقتی در حج خود نبودی مگر آنكه من با تو بودم، پس سخت بی هوش شدم و به روی درافتادم، پس برخاستم فرمود به من ای حسن! ملازم باش در مدینه خانه جعفر بن محمد را و تو را مهموم نكند طعام تو و نه شراب تو و نه آنچه عورت خود را به آن بپوشانی، آنگاه دفتری به من عطا فرمود كه در آن بود دعای فرج و صلواتی بر آنحضرت و فرمود به این دعا پس دعا بخوان و چنین صلوات بفرست بر من و مده آنرا مگر به اولیای من پس به درستی كه خداوند عز و جل تو را توفیق عطا میفرماید،پس گفتم: ای مولای من تو را بعد از این نخواهم دید؟ فرمود: ای حسن! هرگاهخدای تعالی بخواهد. حسن گفت: پس از حج خود برگشتم و ملازم شدم خانه جعفر بن محمد علیه السلام را و من بیرون نمیرفتم از آن خانه و بر نمی گشتم به سوی آن مگر به جهت سه حاجت: از برای تجدید وضو، یا از برای خوابیدن، یا از برای افطار كردن. پس هر زمانی كه داخل میشدم به خانه خود وقت افطار، «كوزه» خود را پر از آب میدیدم و بر بالای آن گرده نانی و بر بالای نان آنچه را كه نفسم میل كرده بود و به آن پس آن را میخوردم و مرا كافی بود، و لباس زمستانی در وقت زمستان و لباس تابستانی در تابستان و من آب به خانه میبردم در روز و در خانه میپاشیدم و كوزه را خالی میگذاشتم و طعام میآوردند و مرا حاجتی به آن نبود پس میگرفتم و آن را تصدق میكردم به جهت آنكه آگاه نشود بر آن مطلب كسی كه با من بود.

مؤلف گوید: كه شیخ ما در «نجم الثاقب» فرموده كه یكی از القاب شریفه حضرت صاحب الزمان علیه السلام «مبدی الایات» است، یعنی ظاهركننده آیات خداوندی یا محل بروز و ظهور آیات الهیه، چه از آن روز كه بساط خلافت در زمین گسترده شد و انبیاء و رسل علیهم السلام به آیات بینات و معزات باهرات برای هدایت خلق بر آن بساط پا نهاده در مقام ارشاد و اعلام كلمه حق و ازهاق باطل برآمدند برای احدی خدای تعالی چنین تكریم و اعزاز نفرمود و به احدی آن مقدار آیات نفرستاد كه برای مهدی خود علیه السلام فرستاد و روانه خواهد كرد عمری به این طولانی كه خدای داند به كجا خواهد كشید، چون ظاهر شود در هیئت و سن مردان سی ساله و پیوسته ابری سفید بر سرش سایه افكند و به زبان فصیح از او ندا رسد مهدی آل محمد علیهم السلام بر سر شیعیانش دست گذارد عقولشان كامل شود در اردوی مباركش عسكری «لشكری» باشد از ملائكه كه ظاهر باشند و مردم ببینند چنانچه در عهد ادریس نبی علیه السلام میدیدند وهمچنین عسكری از جن، از نور جمالش زمین چنان نورانی و روشن شود كه به مهر و ماه حاجت نیفتد، شر و ضرر از درندگان و حشرات برود، خوف و وحشت از آنها از میان برخیزد، زمین گنجهای خود را ظاهر نماید و چرخ از سرعت سیر بماند، و عسكرش از روی آب راه روند و كوه و سنگ كافری را كه به آنها خود را مخفی كردند نشان دهند و كافر را به سیما بشناسند و بسیاری از مردگان در ركاب مباركش باشند و شمشیر بر فرق زنده ها زنند و اینها از آیات عجیبه و همچنین آیاتی كه پیش از ظهور و خروج ظاهر شود كه عدد آنها احصا نشود و بسیاری از آن در كتب غیبت ثبت شده كه همه آنها مقدمه آمدن آن جناب است و عشری از آن برای آمدن هیچ حجتی نشده.